آمد بخوابم؛ ولی حیف, درگیر افسونگری بود
او رفته بود از کنارم ,هم صحبت دیگری بود
باور نکردم که اورا ؛ از خاطراتم ربودند
باور نکردم که با من؛ سرگرم بازیگری بود
دلخسته، آزرده،بی حال، در گوشه ای از اتاقم
او موی خود را می آشفت، در دست من روسری بود
یک روسری گریه کردم،آن شب که خوابیده بودم
او رفته بودودل من ، درخواب خاکستری بود
درنامه ها صادقانه ، از عشق خود مینوشتم
او نامه ها را نمیخواند، اوازصداقت بری بود
بادیگری غرق احساس ، بادیگری غرق شادی
بامن ولی هرکجا بود ،خشمینه خو دلبری بود
در خواب من بی محابا ، مردی تورا بوسه میزد
وقتی که در چشمهایم ، تصویر روشنگری بود
صفا
نظرات شما عزیزان:
s...
ساعت23:08---31 ارديبهشت 1393
kheyli shere ghashangie
سلام
وبلاگ قشنگی داری
به منم سر بزن
فقط بخند ولی نترکی
--------------
http://www.robotblog.ir سیستم اتوماتیک ارسال نظر رایگان و سریع
وبلاگ قشنگی داری
به منم سر بزن
فقط بخند ولی نترکی
--------------
http://www.robotblog.ir سیستم اتوماتیک ارسال نظر رایگان و سریع
موضوعات مرتبط: آثارخودم ، ،
برچسبها: |غزل معاصر|محمدعلی بهمنی|اسدصفائی|asad safaie|safa|o,hf|خواب خاکستری|آمد بخوابم |افسونگری| ,
تاريخ : سه شنبه 27 اسفند 1392
| 19:59 | نویسنده : اسدصفائی ) |